.
❇️کشاورز و خشکسالی
✍ #ولی_اله_آزادبخت
🔰امسال که دستِ نیازِ زمین از سخاوتِ آسمان ، بهره ای نداشت ،کشاورز رنجِ کاشته ی خود را از زمین بر نداشت. به عبارتی کاشت بود، داشت بود، برداشت نبود. اکنون دستانِ چاک چاکِ زِبرِ برزگر ، از این چرخه ی نحس خالی است.وی در دَمدمه یِ ژَکانِ زهر آگینش، موردِ طعن و گواژِ کاشتِ کشتِ بد قواره ی سالِ شومِ خویش است.امیدِ خَلسه اش به واماندگی و حسرت گراییده است...
🔸این روزها برداشتِ صفر و بسیار ناچیز از زمین، کشاورز را زمین گیر کرده است. نقابِ حزن انگیزِ خشکسالی، چهره ای رویان از او در جمیعِ جهات به نمایش و همایشِ همگان گذاشته است که وصفِ حالِ این پیرِ ژولیده ژیان را از گزندِ چَنگارِ بی درمانِ سالهایِ پیِ همِ کسادی، به صد دفتر نتوان گفت و شنفت. کشاورز هزاران حرف در نگاه و هزاران شِکوه در دل دارد اما با سکوت" تنگدستی را نهان در آستین دارد."او در پرِ پرگارِ روزگارِ خود از شیرخوارگی تا پیر سالگی، هماره سر بر آستانِ جهدِ جبر و جبروتش ساییده و چَپانش را رویِ خاکِ خاکروبه های زمینِ زرعش انداخته و نانِ جوین خورده است.آری او باخاک، اُلفتی اَلیف دارد...
🔸کشاورز، نام را از نان و نان را از خاک می گیرد. او در آیند و روندِ زمان و در چرخه ی چرخانِ جهان، پدیده ی حکمت را نیز به درستی آموخته است که "اگر هزاران نفر دعا می کنند باران ببارد ، شاید خداوند با کودکی است که چکمه هایش سوراخ است."و اما گفتن های بسیاری برای این ورزیده ی وزین بر اریکه ی ادعا گفته اند و خواهند گفت.اندکی از این بسیارها را باید در سرفصلِ همیشگیِ وعده هایِ ریش در آورده ی باروریِ پتانسیل هایِ بالا که بارها سوداگرانِ سودایِ سروریِ سیاست و ریاست، کوهدشت را قطبِ مهمِ کشاورزی خوانده اند و می خوانند ، جُست.....
🔸ادعاهای پیچیده در زورق های طلایی که گاه اِغواگر هم بوده اند، در بیانِ سدِ معشوره یا مهشوره،کماکان به قوتِ خود باقی است.کسانی که برایِ گرفتنِ حقوقِ کشاورز،خود را برای میوه چینی جلو انداخته، از گردنه ها و گریوه ها گذشتند تا افرادی خوش محضر و نیک اقبال، جلا و جلوه داده شوند بلکه از پویه و رفتارشان، کشاورز اعتمادی کند و رایی به صدارتشان، صادر نماید. کسانی که در پسِ پستویِ زبان،شیرِ شیران ولی در عمل ، به سانِ روبهِ شَل دُم می اندازند و دَم بر نمی آرند.آنان می گفتند که قادرند، آنی از مَمزوج و پیوندِ دو رودِ کشکان و سیمره، بیسون و چهل ستون بسازند. در ست در روزگاری که نطفه ی حرامِ دَله دزدی ها و لِفت و لیسِ اموال ، در جیبِ جیب بُرهای قهارِ زمان، همچون فلان و فلان ها، نُزج می گرفت، این ادعاها سر بر آستانِ آسمان می سایید. دیرها پایید ولی از این صدها، سدی به بار ننشست و ننشست.....
🔸عقلِ عقیلِ آدمی می گوید، همچنان که گاهی وزشِ بادی، بنیادی را از بنیان می کَند، همچنان که گاه ، ابرها می گریند ، می غرند و می بارند و به صورتِ زمین، سیلیِ سیل می زنند و گاهی زمین دچارِ هاضمه ی بد می گردد، می ترشد و می لغزد ،خشکی و خشکسالی نیز هر از دوره ای، دور می خورد. خیالِ کسی از شرِ گرِ آن آسوده نباشد.این آبِ آبی همیشه در دسترس نیست.
🔸گاهی به فاصله ی سال و سالهایی از ما دور می شود ولی می شود با ذخیره ی ذخایرِ آن،پایش را به مزارع کشاند و در سایه سارش، سیر کرد.
و نیز اینکه کشاورز، یدِ طولایی دارد دست از سرِ خاک بر نمی دارد. بالانشینان هر چه زودتر ، دستِ این دو رودِ عاشق را که سالها از هم دورند،در دستِ هم بگذارند و عقدشان را جاری کنند و هورایِ شهبازیِ کشاورز را از این پیوند، سر دهند. و فعلا دولت باید بی هیچ عذری و بغضی به اقناعِ این رنج دیده و گنج ندیده ، تمکین کند.باید جثه ی بیمار را که از بدِ حادثه بر زمینِ تفتیده افتاده به اورژانسِ خزانه ی ملی ببرد و نوشش را بی نیش،سیراب نماید تا بازوانِ ستبر و سترگش برای فرداهای پیشِ رو التیام یابد.....
#پایگاه_خبری_کشکان
#رسانه_رسمی_مستقل_مردمی
#اخبار_دقیق_موثق_لحظهای
🌐 Kashkan.ir
#کانال_تلگرام
🆔 @kashkanews
#اینستاگرام
🆔 instagram.com/kashkanews
#ایتا
🆔 eitaa.com/kashkanews
❇️کشاورز و خشکسالی
✍ #ولی_اله_آزادبخت
🔰امسال که دستِ نیازِ زمین از سخاوتِ آسمان ، بهره ای نداشت ،کشاورز رنجِ کاشته ی خود را از زمین بر نداشت. به عبارتی کاشت بود، داشت بود، برداشت نبود. اکنون دستانِ چاک چاکِ زِبرِ برزگر ، از این چرخه ی نحس خالی است.وی در دَمدمه یِ ژَکانِ زهر آگینش، موردِ طعن و گواژِ کاشتِ کشتِ بد قواره ی سالِ شومِ خویش است.امیدِ خَلسه اش به واماندگی و حسرت گراییده است...
🔸این روزها برداشتِ صفر و بسیار ناچیز از زمین، کشاورز را زمین گیر کرده است. نقابِ حزن انگیزِ خشکسالی، چهره ای رویان از او در جمیعِ جهات به نمایش و همایشِ همگان گذاشته است که وصفِ حالِ این پیرِ ژولیده ژیان را از گزندِ چَنگارِ بی درمانِ سالهایِ پیِ همِ کسادی، به صد دفتر نتوان گفت و شنفت. کشاورز هزاران حرف در نگاه و هزاران شِکوه در دل دارد اما با سکوت" تنگدستی را نهان در آستین دارد."او در پرِ پرگارِ روزگارِ خود از شیرخوارگی تا پیر سالگی، هماره سر بر آستانِ جهدِ جبر و جبروتش ساییده و چَپانش را رویِ خاکِ خاکروبه های زمینِ زرعش انداخته و نانِ جوین خورده است.آری او باخاک، اُلفتی اَلیف دارد...
🔸کشاورز، نام را از نان و نان را از خاک می گیرد. او در آیند و روندِ زمان و در چرخه ی چرخانِ جهان، پدیده ی حکمت را نیز به درستی آموخته است که "اگر هزاران نفر دعا می کنند باران ببارد ، شاید خداوند با کودکی است که چکمه هایش سوراخ است."و اما گفتن های بسیاری برای این ورزیده ی وزین بر اریکه ی ادعا گفته اند و خواهند گفت.اندکی از این بسیارها را باید در سرفصلِ همیشگیِ وعده هایِ ریش در آورده ی باروریِ پتانسیل هایِ بالا که بارها سوداگرانِ سودایِ سروریِ سیاست و ریاست، کوهدشت را قطبِ مهمِ کشاورزی خوانده اند و می خوانند ، جُست.....
🔸ادعاهای پیچیده در زورق های طلایی که گاه اِغواگر هم بوده اند، در بیانِ سدِ معشوره یا مهشوره،کماکان به قوتِ خود باقی است.کسانی که برایِ گرفتنِ حقوقِ کشاورز،خود را برای میوه چینی جلو انداخته، از گردنه ها و گریوه ها گذشتند تا افرادی خوش محضر و نیک اقبال، جلا و جلوه داده شوند بلکه از پویه و رفتارشان، کشاورز اعتمادی کند و رایی به صدارتشان، صادر نماید. کسانی که در پسِ پستویِ زبان،شیرِ شیران ولی در عمل ، به سانِ روبهِ شَل دُم می اندازند و دَم بر نمی آرند.آنان می گفتند که قادرند، آنی از مَمزوج و پیوندِ دو رودِ کشکان و سیمره، بیسون و چهل ستون بسازند. در ست در روزگاری که نطفه ی حرامِ دَله دزدی ها و لِفت و لیسِ اموال ، در جیبِ جیب بُرهای قهارِ زمان، همچون فلان و فلان ها، نُزج می گرفت، این ادعاها سر بر آستانِ آسمان می سایید. دیرها پایید ولی از این صدها، سدی به بار ننشست و ننشست.....
🔸عقلِ عقیلِ آدمی می گوید، همچنان که گاهی وزشِ بادی، بنیادی را از بنیان می کَند، همچنان که گاه ، ابرها می گریند ، می غرند و می بارند و به صورتِ زمین، سیلیِ سیل می زنند و گاهی زمین دچارِ هاضمه ی بد می گردد، می ترشد و می لغزد ،خشکی و خشکسالی نیز هر از دوره ای، دور می خورد. خیالِ کسی از شرِ گرِ آن آسوده نباشد.این آبِ آبی همیشه در دسترس نیست.
🔸گاهی به فاصله ی سال و سالهایی از ما دور می شود ولی می شود با ذخیره ی ذخایرِ آن،پایش را به مزارع کشاند و در سایه سارش، سیر کرد.
و نیز اینکه کشاورز، یدِ طولایی دارد دست از سرِ خاک بر نمی دارد. بالانشینان هر چه زودتر ، دستِ این دو رودِ عاشق را که سالها از هم دورند،در دستِ هم بگذارند و عقدشان را جاری کنند و هورایِ شهبازیِ کشاورز را از این پیوند، سر دهند. و فعلا دولت باید بی هیچ عذری و بغضی به اقناعِ این رنج دیده و گنج ندیده ، تمکین کند.باید جثه ی بیمار را که از بدِ حادثه بر زمینِ تفتیده افتاده به اورژانسِ خزانه ی ملی ببرد و نوشش را بی نیش،سیراب نماید تا بازوانِ ستبر و سترگش برای فرداهای پیشِ رو التیام یابد.....
#پایگاه_خبری_کشکان
#رسانه_رسمی_مستقل_مردمی
#اخبار_دقیق_موثق_لحظهای
🌐 Kashkan.ir
#کانال_تلگرام
🆔 @kashkanews
#اینستاگرام
🆔 instagram.com/kashkanews
#ایتا
🆔 eitaa.com/kashkanews