🔵
خطاب به سید حسن خمینی: عزت فقط حاصل احترام به مردم است و بس.
مصطفی مهرآئین
۱. من پدر بزرگ شما و اندیشه هایش را به خوبی میشناسم. یکی از مهمترین وجوه اندیشه سیاسی این انسان فقدان خرد و عقلانیت و اخلاق در اندیشه سیاسی ایشان است. اصولا نظام حقیقت یا رژیم حقیقتی که پدربزرگ شما خود را در درون آن جای می دهد و به وجود خودش و اعمال و اندیشه هایش معنا می دهد و مبتنی بر آن اقدام به عمل سیاسی می کند یک نظام زبانی خشن، ناتوان از فهم انسان و عواطف انسانی و ناتوان از فهم جهان است.پرسش کلیدی پدر بزرگ شما این است: من چگونه مردم و جامعه را مفهوم سازی کنم که بتوان با آن ها یک رمه یا گله را شکل داد و چگونه خودم را مفهوم سازی کنم که چوپان یا شبان این گله شوم؟ در نگاه سیاسی پدر بزرگ شما "اطاعت" مهمترین مفهومی است که فی نفسه از ارزش بنیادین برخوردار است. اطاعت مردم از چوپان در اندیشه سیاسی پدر بزرگ شما یک وسیله مقدماتی برای رسیدن به یک هدف نیست، بلکه خود فی نفسه هدف است. گوسفند باید دائما فرمانبردار شبان خود باشد: مطیع و رام. اصولا در اندیشه سیاسی پدر بزرگ شما اطاعت مردم از خدا و فقیه نماینده خدا چیزی جز "رنج هدایت شدن" نیست. ریاضت زاهدانه مورد توجه پدر بزرگ شما هم اگر چه "مرگ" نیست، قطعا به معنای دست کشیدن از خود و جهان و نوعی مرگ هر روزه است.
۲. این نوع خرد سیاسی(خرد سیاسی مبتنی بر آخرت شناسی دینی) که می کوشید همه چیز این جهان و زندگی مردم ایران را در درون خود منحل و معنادار سازد چیزی از عزت انسانی، چیزی از حقیقت وجودی انسان، چیزی از هویت ملی یک مردم، چیزی از اخلاق سیاسی، چیزی از خرد سیاسی معطوف به مصالح مملکتی، و بالاخره چیزی از خویشتن اخلاقی باقی نمی گذارد که بخواهد مدعی عزت یک ملت باشد. به جای گشتن در ذهن پدربزرگتان و فهم آنچه در ذهن او می گذشت و تحمیل آن بر مردم، بهتر است از خود بپرسید " مردم ایران چگونه زندگی می کنند و چگونه زیستنی را دوست دارند و چه زندگی را حق خود و برآمده از نیازهای خود می دانند و دلالت های این خواست مردم برای سیاست و خرد سیاسی حاکم چیست؟" چنان از وجود عزت در جنگ یا مذاکره سخن می گویید که گویا شما و این حکومت و پدربزرگی که این حکومت خود را حاصل اندیشه های او می داند تمامیت توان ذهنی و عملی و اجرایی خود را معطوف به مصالح این مردم و مملکت ساخته است. پدربزرگ شما در اندیشه هایش اصولا در جدایی وجودی و اگزیستانسیال با مردم این سرزمین است. در کجای سخنان پدر بزرگ خود نشانه ای از ثبت و ضبط آرزوها و آرمان ها و اهداف و نیازهای این مردم می بینید که بخواهید او را نماینده عزت بخشی به مردم ایران بکنید. جهان پدر بزرگ شما جهان کهنه ای ست که نمی توان مبتنی بر آن هیچ معنایی به زندگی مردم امروز ایران بخشید. او کهنه است و جهان ما را کهنه ساخته است.
۳. شما که درس خوانده مکتب پدربزرگتان هستید چرا در این جهنم رنج و درد مردم هرگز سخنی در دفاع از مردم و شرافت و عزت آن ها نمی گویید.مگر نمی گویید پدر بزرگ شما مدافع عزت مردم در مقابل حکومت پهلوی ونیروهای حامی آن بود و پدر بزرگ شما شجاعانه در مقابل آن ها ایستاد و از عزت مردم ایران دفاع کرد( این البته روایت رسمی شماست و نه من). آیا هرگز در قالب نقدی دروماندگار از خود پرسیده اید که چگونه اندیشه های پدربزرگتان می توانست علی رغم ادعا در دفاع از مردم و عزت مردم علیه مردم و شرافت و عزت و زندگی مردم عمل کند؟ اگر پدر بزرگ شما همان است که شما می گویید چرا رگه ای از آن شجاعت و سرسختی و لجبازی مبارزاتی در وجود شما و سبک زیست سیاسی شما وجود ندارد و با وجود آنکه عزت و شرافت انسانی را لگد مال شده می بینید چشم بر همه پلیدی ها و زشتی های سیاست در این جامعه بسته اید؟ گویا درس اول پدر بزرگتان در " ولایت فقیه" را از یاد برده اید که یک آخوند مذهبی زمانی آخوند است که مبتنی بر سخنان امام علی " دشمن ستمگر و یاور و پشتیبان ستمدیده باشد". البته من می دانم در این جمله منظور پدر بزرگ شما از ستمگر، عوامل بیگانه است و منظور او از یاور ستمدیده، حکومت اسلامی است، اما او نتوانست در نگاهی نقادانه به خود به این ایده دست یابد که اندیشه های او هم خالق ستمگر است و هم خالق مظلوم و ستمدیده و تنها چیزی که در اندیشه او برای جامعه ما باقی نمی ماند " عزت مردم" واقعی و مشخصی است که در زندگی روزمره خود به هزار شکل توسط حکومت دینی تحقیر می شوند و مورد ظلم قرار می گیرند و اصولا آنچنان که خود او در مورد فرعون و حکومت اش در مصر گفته بود " در این شرایط اجتماعی و سیاسی، انسان مومن و متقی و عادل نمی تواند زندگی کند و بر ایمان و رفتار صالحش باقی بماند".
@mahdavifar2021